آی واژه | خاقانی

وی زلف مشک بارت جان ها شکار کرده
وی زلف مشک بارت جان ها شکار کرده
وی زلف مشک بارت جان ها شکار کرده
وی زلف مشک بارت جان ها شکار کرده
وی زلف مشک بارت جان ها شکار کرده
وی زلف مشک بارت جان ها شکار کرده
از روی همچو حورت صحرا چو خلد گشته
از روی همچو حورت صحرا چو خلد گشته
از روی همچو حورت صحرا چو خلد گشته
از روی همچو حورت صحرا چو خلد گشته
از روی همچو حورت صحرا چو خلد گشته
از روی همچو حورت صحرا چو خلد گشته
از روی همچو حورت صحرا چو خلد گشته
وز آه عاشقانت دریا بخار کرده
وز آه عاشقانت دریا بخار کرده
وز آه عاشقانت دریا بخار کرده
وز آه عاشقانت دریا بخار کرده
وز آه عاشقانت دریا بخار کرده
وز آه عاشقانت دریا بخار کرده
وز آه عاشقانت دریا بخار کرده
یک وعده در دو ماهم داده که می بیایم
یک وعده در دو ماهم داده که می بیایم
یک وعده در دو ماهم داده که می بیایم
یک وعده در دو ماهم داده که می بیایم
یک وعده در دو ماهم داده که می بیایم
یک وعده در دو ماهم داده که می بیایم
یک وعده در دو ماهم داده که می بیایم
چاکر به انتظارت دو چشم چار کرده
چاکر به انتظارت دو چشم چار کرده
چاکر به انتظارت دو چشم چار کرده
چاکر به انتظارت دو چشم چار کرده
چاکر به انتظارت دو چشم چار کرده
چاکر به انتظارت دو چشم چار کرده
چاکر به انتظارت دو چشم چار کرده
مژگان پر ز کینت در غم فکنده دل را
مژگان پر ز کینت در غم فکنده دل را
مژگان پر ز کینت در غم فکنده دل را
مژگان پر ز کینت در غم فکنده دل را
مژگان پر ز کینت در غم فکنده دل را
مژگان پر ز کینت در غم فکنده دل را
مژگان پر ز کینت در غم فکنده دل را
لب های شکرینت غم خوش گوار کرده
لب های شکرینت غم خوش گوار کرده
لب های شکرینت غم خوش گوار کرده
لب های شکرینت غم خوش گوار کرده
لب های شکرینت غم خوش گوار کرده
لب های شکرینت غم خوش گوار کرده
لب های شکرینت غم خوش گوار کرده
زان زلف اژدهاوش نیشی زده چو کژدم
زان زلف اژدهاوش نیشی زده چو کژدم
زان زلف اژدهاوش نیشی زده چو کژدم
زان زلف اژدهاوش نیشی زده چو کژدم
زان زلف اژدهاوش نیشی زده چو کژدم
زان زلف اژدهاوش نیشی زده چو کژدم
زان زلف اژدهاوش نیشی زده چو کژدم
هرگز که دید کژدم بر شکل مار کرده
هرگز که دید کژدم بر شکل مار کرده
هرگز که دید کژدم بر شکل مار کرده
هرگز که دید کژدم بر شکل مار کرده
هرگز که دید کژدم بر شکل مار کرده
هرگز که دید کژدم بر شکل مار کرده
هرگز که دید کژدم بر شکل مار کرده
دل را کمند زلفت از من کشان ببرده
دل را کمند زلفت از من کشان ببرده
دل را کمند زلفت از من کشان ببرده
دل را کمند زلفت از من کشان ببرده
دل را کمند زلفت از من کشان ببرده
دل را کمند زلفت از من کشان ببرده
دل را کمند زلفت از من کشان ببرده
در پیچ عنبرینت آن را فسار کرده
در پیچ عنبرینت آن را فسار کرده
در پیچ عنبرینت آن را فسار کرده
در پیچ عنبرینت آن را فسار کرده
در پیچ عنبرینت آن را فسار کرده
در پیچ عنبرینت آن را فسار کرده
در پیچ عنبرینت آن را فسار کرده
از سینه و دو دیده رفت این دل رمیده
از سینه و دو دیده رفت این دل رمیده
از سینه و دو دیده رفت این دل رمیده
از سینه و دو دیده رفت این دل رمیده
از سینه و دو دیده رفت این دل رمیده
از سینه و دو دیده رفت این دل رمیده
از سینه و دو دیده رفت این دل رمیده
در زلف بی قرارت شب ها قرار کرده
در زلف بی قرارت شب ها قرار کرده
در زلف بی قرارت شب ها قرار کرده
در زلف بی قرارت شب ها قرار کرده
در زلف بی قرارت شب ها قرار کرده
در زلف بی قرارت شب ها قرار کرده
در زلف بی قرارت شب ها قرار کرده
پشت در تو هر شب خاقانی از هوایت
پشت در تو هر شب خاقانی از هوایت
پشت در تو هر شب خاقانی از هوایت
پشت در تو هر شب خاقانی از هوایت
پشت در تو هر شب خاقانی از هوایت
پشت در تو هر شب خاقانی از هوایت
پشت در تو هر شب خاقانی از هوایت
دو چشم نرگسین را خونابه بار کرده
دو چشم نرگسین را خونابه بار کرده
دو چشم نرگسین را خونابه بار کرده
دو چشم نرگسین را خونابه بار کرده
دو چشم نرگسین را خونابه بار کرده
دو چشم نرگسین را خونابه بار کرده
دو چشم نرگسین را خونابه بار کرده